







زندگی سفیدپوستان و سیاهپوستان آمریکا درکنارهم، بهویژه در دهههای میانی و پایانی قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم منجر به اختلافات و درگیریهای خشونتباری شد که دستمایه داستانها و فیلمهای بسیاری نیز قرار گرفت. این خشونتها زمانی به اوج میرسید که پای فعالان سازمان کوکلاس کلان، یعنی گروهی افراطی که معتقد به برتری نژادی و آیینی سفیدپوستان بودند نیز به نزاعهای خونین باز میشد.
رمان «زمانی برای کشتن» در چنین فضای خشونتباری روایت میشود. در شهری کوچک واقع در میسیسیپی، دو مرد سفیدپوست، دختری نوجوان به نام «تانیا هیلی» را ربوده و او را مورد ضربوشتم و آزار قرار میدهند. دختر کوچک پس از مدتی پیدا شده و فوراً به بیمارستان منتقل میشود تا مراحل درمانیاش را پشت سر بگذارد.
در ادامه ماجرا، «کارل لی هیلی» پدر خشمگین و پریشان تانیا تصمیم میگیرد تا خودش آن دو نفر را به مجازات برساند و به همین دلیل با دوستش «جیک بریگانس» که یک وکیل است و پیشتر در پروندهای، وکالت برادر کارل هیلی را بر عهده داشته، مشورت میکند. جیک از او میخواهد که دست به کار خودسرانه و احمقانهای نزند اما درعینحال میگوید که شاید اگر خودش هم جای او بود، چنین تصمیمی میگرفت.
بسیاربسیار جالب و شنیدنی
خسته نباشیدو دست مریزاد