زندگی دومت وقتی شروع می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری

زمان: 03:27:05
به اشتراک گذاری:
1
اپیزودهای این قصه
زندگی دومت وقتی شروع می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری قسمت اول
زندگی دومت وقتی شروع می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری قسمت دوم
زندگی دومت وقتی شروع می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری قسمت سوم
زندگی دومت وقتی شروع می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری قسمت چهارم
خلاصه:

«زندگی دومت زمانی آغاز می‌شود که می‌فهمی یک زندگی بیشتر نداری» اولین رمان «رافائل ژیوردانو»، نویسنده ایتالیایی است که داستان زندگی زنی به نام «کامیل» را روایت می‌کند.
کامیل، زنی است که با داشتن زندگی تقریبا موفق کاری و خانوادگی، خود را سرخورده و ناکام می‌بیند و احساس پوچی می‌کند. او روزی درحال رانندگی در هوای بارانی به سمت حومه شهر، تصادف می‌کند و ماشینش از کار می‌افتد. تلفن همراهش هم در آن منطقه آنتن نمی‌دهد. او ناامیدانه به سمت خانه‌ای ویلایی می‌رود که از صاحبش خواهش کند اجازه دهد با امدادگر خودرو تماس بگیرد.
«کلود» و همسرش آدم‌هایی متمول به نظر می‌آیند و البته کلود مرد بسیار خوش‌چهره و جذابی است که رفتار گرمش کامیل را جذب می‌کند و باعث می‌شود سفره دلش را پیش او باز کند؛ از قضا کلود روان‌شناسی با گرایش روزمره‌شناسی است. علم نوینی که به‌تازگی رونق گرفته است. او به کامیل می‌گوید که دچار روزمرگی حاد شده است و برای کمک، به او آدرس و شماره مطبش را می‌دهد. کامیل پس از مدتی تردید و دودلی تصمیم می‌گیرد، درمانش را با تراپیست خود شروع کند.
از اینجای داستان ما پا به پای کامیل و در تمام مراحل درمانش پیش می‌رویم تا باهم یک دوره درمانی جالب را تجربه کنیم.
«ژیوردانو» در تمامی آثارش رویکردی خلاقانه به حل مشکلات زندگی دارد و در تمامی آن‌ها به رفتارهای درونی و بیرونی انسان‌ها نگاهی ویژه می‌کند. کتاب‌های «من می‌خواهم ذن شوم»، «رازهای دکتر کولزن»، «دفتر مربی‌گری صددرصد خوشبختی من» از این جمله‌اند.
در بخشی از کتاب زندگی دومت زمانی آغاز می‌شود که می‌فهمی یک زندگی بیشتر نداری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنویم:
قطره‌های باران، درشت و درشت‌تر می‌شد و شیشه جلوی ماشینم را لگدمال می‌کرد. برف‌پاک‌کن می‌رفت و می‌آمد و من که دست‌هایم روی فرمان خشک شده بود، یکسر خودخوری می‌کردم. کمی بعد، باران چنان شدید شد که بی‌اختیار پایم را از روی پدال برداشتم. چیزی نمانده بود تصادف کنم!
آیا طبیعت علیه من متحد شده؟! نکنه من رو با نوح اشتباه گرفته؟ این دیگه چه بارون سیل‌آساییه؟!
برای گریز از راه‌بندانِ شب جمعه، تصمیم گرفتم به‌جای تحمل مسیرهای شلوغ و مصیبت‌های ترافیک شدیدِ آکاردئون‌وار! از مسیرهای فرعی میان‌بُر بزنم.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (1 votes, average: 1,00 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *