زنگ تاریخ / دوستی

نویسنده: محمد میرکیانی
زمان: 0:32:23
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
زنگ تاریخ / دوستی قسمت اول
زنگ تاریخ / دوستی قسمت دوم
خلاصه:

در داستان «زنگ تاریخ» از زبان راوی می‌‌‌‌‌‌شنویم:
کلاس پنج بودم؛ پنج قدیم. اون وقت‌‌‌‌‌‌ها با امروز خیلی فرق داشت. کتاب تاریخ و جغرافیا پرمحتوا بود و پر از عکس و متن بود که باید حفظ می‌کردیم و پرسش و پاسخش بسیار سخت بود.
اون روز تاریخ داشتیم و همه مشغول خوندن بودن. بالاخره زنگ زدن و به کلاس رفتیم. حالا نوبت اشکانیان بود که اشک ما رو در بیارن. مدیر گفت همه به جز ششمی‌ها به کلاس‌هاشون برن. ما که حسابی ترسیده بودیم، فکر کریم می‌خوان بهمون واکسن بزنن، اما چیزی که تو کلاس دیدیم عجیب بود. ششمی‌ها بسته‌هایی با خودشون می آوردن و جلوی دفتر می‌ذاشتن. ما چیزی نفهمیدیم تا این‌‌‌‌‌‌که آقای معلم به کلاس اومد. معلم که خوشحال به نظر می‌رسید به مبصر گفت: اسمها رو از روی تخته پاک کن تا یه خبر خوب بهتون بدم. همه منتظر بودن بدونن چه اتفاقی افتاده.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *