










یکی از کارهایی که «کیوان» برای «محسن» انجام داده، راهاندازی شرکت آمبولانس خصوصی است که مسافرانی «خاص» دارد! این مسافران با آمبولانسهای شرکت در شهر جابهجا میشوند.
وقتی کیوان، محسن و سعید، به همراه سخاوتی در ایتالیا هستند، «امجد»، یکی از رانندگان شرکت آمبولانس، دو مسافر دارد که هم مسیرند: خانم دکتر «شایا رئیسی» و «طلا کریمنژاد» که مدتی در آلمان زندگی کرده و اکنون راهنمای تور است. طلا به دکتر رئیسی و فعالیتهایش حس خوبی ندارد و مشکوک است.
پیش از آنکه محسن به سفر ایتالیا برود، با «سالار قائمزاده»، یکی دیگر از همکلاسهای قدیمیاش برخورد میکند. سالار حالا در کارهای فرهنگی فعالیت دارد و درحال تهیه و تولید مستندی است که نیاز به راوی دارد. کیوان از محسن میخواهد که «زهره صولتی» را به عنوان راوی فیلم مستند به سالار معرفی کند تا از این طریق رابطهاش با زهره اصلاح شود.
از سوی دیگر، دایی سارا هم که به زودی بازنشسته میشود، با کیوان در ارتباط است و مقدمات دریافت وامی به مبلغ بالا را برای کیوان فراهم میکند.