سالی که ریکاردو ریش مٌرد

نویسنده: ژوزه ساراماگو
اپیزودهای این قصه
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت اول
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت دوم
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت سوم
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت چهارم
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت پنجم
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت ششم
سالی که ریکاردو ریش مٌرد قسمت هفتم
خلاصه:

تهدیدهای بزرگ، مثل خورشید همه جهان را دربرمی‌­گیرند اما «ریکاردو ریش»، در زیر سایه خودش پناه گرفته‌ است. ریکاردو ریش، پس از گذراندن شانزده سال مطالعه و تحقیق در رشته پزشکی در برزیل، اکنون به لیسبون بازگشته است و خیابان­‌های باران­‌زده‌ی این شهر را زیر پا می­‌گذارد. او آرزوی داشتن زنی اشرافی و دست نیافتنی به نام «مارسندا» را در سر می‌­پروراند، اما این «لیدا» -خدمتکار هتل- است که با او رابطه عاشقانه دارد. شاعر و دوست قدیمی ریکاردو، «فرناندو پسوئا»، برای دیدن او می‌آید، در حالی که هنوز همان لباسی را بر تن دارد که شش هفته پیش، او را با آن دفن کردند. سال ۱۹۳۶ است و ابرهای سیاه فاشیسم به شکل تهدیدآمیزی در حال گرفتن آسمان زندگی آن‌­ها هستند. رمان سال مرگ ریکاردو ریش، به گفت‌­وگویی شگفت­‌انگیز و پیچیده درباره هنر، حقیقت، شعر، فلسفه، سرنوشت و عشق بین شخصیت­‌های داستان می‌­پردازد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *