«ساکنین مه» مانند آینه­‌ای مه‌­آلود، انعکاس روابط خانواده­‌ای است که زیر سلطه عقاید خرافی مادر قرار دارند. سایه تیره و تار افکار مادر و رفتار تبعیض آمیز او با پسرانش، آن­‌ها را در دو سوی یک تقابل ناخواسته قرار داده و خانواده را تا مرز فروپاشی پیش می‌­برد.

مسعود، پسر بزرگ اختر، بعد از دوازده سال به ایران باز می­‌گردد. اختر که در طول غیبت او توجهی به پسر کوچک‌­ترش – مرتضی – نداشت، بعد از بازگشت مسعود تصمیم می­‌گیرد مهتاب را که مرتضی به او علاقه‌مند است، برای مسعود خواستگاری کند …