سهره‌های بی‌عافیت

نویسنده: فرهاد حسنزاده
زمان: 00:24:45
توجه: مخاطب گرامی؛ عذرخواهی رادیوقصه را به دلیل کیفیت نامناسب صدا در قسمت‌هایی از داستان بپذیرید.
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
سهره‌های بی‌عافیت قسمت اول
سهره‌های بی‌عافیت قسمت دوم
خلاصه:

سومین سهره دانه برمی­چید و قدم برمی­داشت سمت دام غلام­رضا. دلم سوخت. یه سنگ برداشتم و انداختم طرفش. سهره ترسید و پرید… غلامرضا با خشم نگاهم کرد و یه پس­گردنی خوب، خوابوند پس گردنم و گفت: ای بی عافیت، چرا فراریش دادی؟؟

خیلی عصبانی بود و مثل لبو سرخ شده بود و ناسزاگویان به دنبالم اومد. یهو ناغافل تنه زدم به نازنین بانو که سینی به دست، سرزده اومد به خیابون اصلی باغ و توت خشک‌های داخل سینی ریخت زمین. می­خواستم کمکش کنم اما باید فرار می­کردم.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *