





حمله نافرجامی به «آقای موستاگین» تاجر خوشنام و خوشخوی شهر ساحلی «کونکارنو» میشود. وحشت تمام شهر را فرامیگیرد. شهردار شهر از «کمیسر مِگره» میخواهد تا رد قاتل را دنبال کند.
هنوز ساعتی از ورود کمیسر و همکار جوانش، «کارآگاه لورووا» به کونکارنو نگذشته بود که در لیوانهای نوشیدنی گروهی از مهمانهای آنها در مهمانخانه «دریاسالار»، «سم استیریکنین» ریخته شد. فردای همان روز خبر ناگواری در روزنامه «فانوس دریایی» توسط فرد ناشناسی منتشر میشود و به این ترتیب، وجود مردی پاگنده و «سگ زرد» کثیف همراهش را خبر میدهد.
در همان روز، خبرنگار آن روزنامه به نام «سرویر» ناپدید میشود. کفاشی به سوی سگ زرد شلیک میکند و حیوان بیچاره که کمرش شکسته، به کمک کمیسر مگره به مهمانخانه دریاسالار منتقل میشود. اما از آنجا هم ربوده میشود. در این میان، شهردار به طور مرتب به کمیسر و همکار جوانش فشار میآورد تا برای حفظ آرامش در شهر، یک نفر را دستگیر کنند؛ اما کمیسر زیر بار نرفته و همچنان به تحقیقات خودش ادامه میدهد. خیلی زود خبر میرسد که «لوپومره» یکی دیگر از مردان متمول شهر که او هم جزء حلقه شب نشینیها در مهمانخانه دریاسالار بوده، با سمّ استیریکنین به قتل رسیده است.