«شامگاه شوم قمری غمخوار» بر اساس «ماه بر ترک اسب پیر» نوشته «سوفوکل» و ؛ با نگاهی به افسانه ژوکاست نگارش شده است.

«ژوکاست»، ملکه‌‌ تِب، پس از برملاشدنِ راز تقدیری وصلتِ شومش، خود را حلق‌‌آویز کرد.

«ژوکاست» اینک در طبقه‌‌ هفتم دوزخ، تقدیرِ نامبارکش را مرور می‌‌کند. «لویاتان»، نگهبان دوزخ، از او در دخمه‌‌اش نگهبانی می‌‌کند. ژوکاست با لویاتان هم‌‌کلام می‌‌شود. در روزگارِ بی‌‌کسی و انزوا و دوزخ‌‌نشینی، هم‌‌کلامی با لویاتان بهتر از سکوت است. او تلاش می‌‌کند با گپ‌‌زدن با نگهبانِ سلول دوزخی‌‌‌اش، وضعیت خود را تغییر دهد….