شاهد نابینا

زمان: 01:41:34
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
شاهد نابینا قسمت اول
شاهد نابینا قسمت دوم
شاهد نابینا قسمت سوم
شاهد نابینا قسمت چهارم
خلاصه:

همه روزنامه‌­های محلی اخباری از دزدی و قتل زده بودند. تیتر روزنامه‌ها این بود: «پسری نابینا شاهد یک قتل بود!» و در زیر آن عکس «رامو» چاپ شده بود و هیچ کس نمی­دانست که چه خطر بزرگی رامو را تهدید می‌کند….

پسر نوجوانی به نام «رامو»، از نعمت بینایی محروم است، اما حواس دیگر او بسیار قوی‌تر از دیگر مردم است. روزی که او در خانه است، ناگهان صدای پاهایی را از بیرون می شنود. صداها مربوط به سه جفت پا بود که به آرامی از پله‌ها بالا می‌آمدند و ظاهرا خیلی معمولی بودند. رامو صدای یکی از آن­ها را تشخیص داد که متعلق به آقای گوپالان، مستأجر طبقه بالا بود؛ ولی دو صدای دیگر برایش تازگی داشت و اولین باری بود که آن­ها را می‌شنید. گوشش را تیز کرد تا صداها را خوب به خاطر بسپارد و بشناسد  هر دو، مرد بودند. صدای پای یکی از آن­ها سنگین بود. رامو پیش خود او را مردی قدبلند و سنگین وزن مجسم کرد. قدم‌هایش محکم و با فاصله بودند؛ یعنی این­که او مردی عضلانی بود. قدم‌های مرد دوم سبک و سریع و تند بود و رامو فهمید که او باید مردی کوتاه قد و لاغر و سبک‌پا باشد.

آن سه نفر داشتند درباره کار باهم حرف می‌زدند و رامو می‌توانست صدایشان را به وضوح بشنود؛ ولی نمی‌فهمید آن­ها درباره چه موضوعی صحبت می‌کنند.

چیزی در صدای آن­ها کنجکاوی رامو را تحریک می‌کرد. او می‌توانست حالت صداها را تشخیص دهد؛ همان‌طور که دیگران از حالت صورت و طرز بیان دیگران این کار را می‌کنند و….

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *