شب آخر سال

زمان: 02:27:26
به اشتراک گذاری:
1
اپیزودهای این قصه
شب آخر سال قسمت اول
شب آخر سال قسمت دوم
شب آخر سال قسمت سوم
شب آخر سال قسمت چهارم
شب آخر سال قسمت پنجم
شب آخر سال قسمت ششم
خلاصه:

«منوچهر مجلسی»، صاحب یک آجیل‌فروشی بزرگ در تهران کابوسی می‌‌‌‌‌‌بیند که زندگی‌‌‌‌‌‌اش را دگرگون می‌‌‌‌‌‌کند. در این خواب آشفته، منوچهر با زنی آشنا می‌شود که خودش را «فرشته‌ عیدهای گذشته» معرفی می‌کند و از منوچهر می‌خواهد برای دیدن گذشته‌اش با او همراه شود.
او که بسیار خسیس و تندمزاج است، حتی حاضر نیست در آخرین روز سال با کارگرانش مهربان باشد. منوچهر با تلخی و تندی از همه می‌خواهد که فردا -روز اول سال نو- سرِ کار حاضر باشند و با درخواست مرخصی کارگرانش، موافقت نمی‌کند.
شب، منوچهر که به‌شدت احساس بیماری می‌کند، زودتر به خانه برمی‌گردد تا استراحت کند و فردا صبح زود به مغازه برگردد. او در خواب، کابوسی می‌بیند که او را به‌شدت دگرگون می کند.
منوچهر در کابوسش، روح «اردشیر» شریک سابقش را می‌بیند که به سراغش می‌آید و او را به‌خاطر خساست، دورویی و کلاه‌برداری سرزنش می‌کند و از او می‌خواهد تا دیر نشده، روش زندگی‌اش را تغییر بدهد؛ اما منوچهر همچنان از خودش دفاع می‌کند.
منوچهر در ادامه‌ کابوس، کارگرها و کارمندهایش را می‌بیند که همگی دور از چشم او به بدگویی از رئیس خودشان مشغول‌اند و دوست دارند اگر امکانی وجود داشت، فروشگاه منوچهر را برای همیشه ترک کنند.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (1 votes, average: 1,00 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *