صدای آخر

نویسنده: فرزام شیرزادی
زمان: 01:30:55
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
صدای آخر قسمت اول
صدای آخر قسمت دوم
صدای آخر قسمت سوم
صدای آخر قسمت چهارم
خلاصه:

برای هر دوی ما، توی کُشتی، «پیچ‌پیچک» شگرد اول و اصلی بود. پیچ‌پیچک شگرد بی‌بروبرگرد او بود و من هم به تقلید موبه‌مو از او، با زحمت و جان کندن این فن را شگردم کردم. آن‌قدر پیگیر شدم و تمرین کردم و به حریف‌های جورواجور روزهای تمرین پیچ‌پیچک زدم، تا بالأخره این فن در ناخودآگاهم برای همیشه جا افتاد؛ چنان در به کار بردن پیچ‌پیچک مهارت پیدا کردم که تقریباً هر حریفی را، ولو چغر و سرتق، شکست می‌دادم.
اگر توی مسابقه یا تمرین مایه را می‌گرفتم، کار حریف تمام بود. تمام ریزه‌کاری‌های این فن رو «علیرضا» یادم داده بود؛ چرخیدن روی پاشنه‌ پا، قوس دادن حریف، با تمام توان چرخیدن، آخرسر هم با چالاکی سرشانه و ساعد را خماندن و بردن حریف روی پل…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *