طوفان

نویسنده: مک نایت مالمار
زمان: 00:47:17
به اشتراک گذاری:
3.7
اپیزودهای این قصه
طوفان
خلاصه:

کلید را وارد قفل کرد و دستیگره در را چرخاند. طوفان ماهِ مارس در را از دستش قاپید و محکم به دیوار کوبید. بستنِ آن، در برابر شدت آن طوفان نیروی فراتری می‌طلبید. دیری نگذشت که پس از بستن در، باران با شدت بیشتری شروع به باریدن کرد. طوری محکم به شیشه‌ی پنجره می‌کوبید که گویی می‌خواست به درون خانه نفوذ پیدا کند. از آنجایی که تاکسی یک خیابان پایین تر بود دیگر صدایش شنیده نمی‌شد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (102 votes, average: 3,70 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *