«جلال» به همراه همسرش تصمیم دارند خانه قدیمی خود را در کیش به یک مرکز طبیعتگردی نورورزی تبدیل کنند. اما در این عمارت برخلاف شیوه دیگر اقامتگاهها، قرار است برای اقامت افراد مجرد تسهیلاتی ایجاد شود.
داستان اول؛ «افتتاحیه»: «جلال صفایی» و خانوادهاش در «جزیره کیش» خانهای بومگردی به نام «عمارت آبی» تأسیس میکنند.
داستان دوم؛ «کشتی»: «ساسان» پسر سادهای است که به کیش آمده تا با ارثی که به او رسیده است، یک کشتی بخرد؛ اما در دام یک کلاهبردار میافتد.
داستان سوم؛ «شوخی شوخی»: جوانی به نام «مهران» که در جزیره کیش مغازه دارد، نامزد و خانوادهش را به کیش دعوت کرده است. مهران به دروغ به آنها گفته است که در جزیره هتلی دارد و به همین خاطر قصد دارد عمارت آبی را به عنوان هتل خودش به آنها معرفی کند.
داستان چهارم؛ «دشمن فرضی»: زن و شوهر جوانی که قصد دارند خانهای بومگردی را در کیش تأسیس کنند، به عمارت آبی میآیند تا از آنجا الهام بگیرند.
داستان پنجم؛ «جایزه بزرگ»: زوج جوانی برای ماه عسل به کیش میآیند. مرد در قرعه کشی یکی از مراکز تجاری کیش برنده جت اسکی میشود؛ اما آنقدر هیجانزده میشود که همسرش را فراموش میکند و باعث ناراحتی او میشود.
داستان ششم؛ «آشتی کنان»: «ناصر» و «نادر» دو برادرند که به خاطر ارثیه پدری با هم قهرند. مادرشان از آنها دعوت میکند تا به عمارت آبی بیایند، شاید دور از چشم دیگران و در یک فضای آرام با هم آشتی کنند.
داستان هفتم؛ «مروارید»: یک زوج جوان برای گرامیداشت سالگرد ازدواجشان به جزیره کیش میآیند. زن از همسرش توقع دارد تا برای هدیه سالگرد ازدواجشان یک مروارید طبیعی و اصل برایش بخرد.
داستان هشتم؛ «فضانورد»: مسافر یکی از اتاقهای عمارت آبی سه روز است که از اتاقش خارج نشده و شک همه را برانگیخته است. مدیر عمارت آبی متوجه میشود که او یکی از شاخهای فضای مجازی است و اتاق را تبدیل به استودیویی برای فعالیتهای اینترنتیاش کرده است.
داستان نهم؛ «یک روز خوب»: یکی از مسافران هتل در یک نگاه عاشق خانمی میشود که در هتل ساکن است. او با وساطت آقا جلال و همسرش از آن خانم خواستگاری میکند.
داستان دهم؛ «مهمان ویژه»: زوج جوانی به نام «محسن» و «لیلا» قرار است به عمارت آبی بیایند. آقا جلال سفارش آنـها را به همه میکند و همین رفتار جلال باعث شک دیگران میشود.