

عمارت قزلقلی خان
قسمت اول

عمارت قزلقلی خان
قسمت دوم

عمارت قزلقلی خان
قسمت سوم

عمارت قزلقلی خان
قسمت چهارم

عمارت قزلقلی خان
قسمت پنجم

عمارت قزلقلی خان
قسمت ششم

عمارت قزلقلی خان
قسمت هفتم
«تاجبخش» و همسرش، شهربانو، بعد از اینکه خانهشان فروریخت، مجبور میشوند به عمارت پدربزرگشان، «قزلقلیخان»، بروند.
«قزلقلیخان» که بعد از گذشت شصت سال هنوز هم از پسرش -یعنی پدرِ تاجبخش- کدورت دارد، با دیدن نوهاش غافلگیر میشود و دوست ندارد که آنها را در عمارت ببیند. او وجودِ پسرش، «اسدالله»، را منکر میشود، چون اعتقاد دارد که پسرش او را به یک زن -مادر تاجبخش- فروخته و با وجودِ مخالفت پدر، با او ازدواج کرده است. پس پسری ندارد که بخواهد نوهای داشته باشد.
اما نوکر قزلقلیخان، «اصغری»، میخواهد به تاجبخش و همسرش کمک کند تا در آن خانه بمانند. او تلاش میکند تا قزلقلیخان را راضی کند. اما نکته جالب اینجاست که تاجبخش سندی دارد که ادعا میکند این خانه برای اوست…