
قصههای هزار و یک نصف شب / جلد دو




قصههای هزار و یک نصف شب / جلد دو
«قصههای هزار و یک نصفه شب» مجموعهای از چند داستان کوتاه و طنز است که همه ماجراها به لحاظ زمانی در نصف شب و به لحاظ مکانی در هواپیما اتفاق میافتد. کتاب رویکردی سیاسی-اجتماعی دارد و این از نقاط قوت آن محسوب میشود.
در بخشی از کتاب قصههای هزار و یک نصفه شب – جلد دوم میخوانیم:
او و مادرش نشستند و میان همهمه و بحثهای مسافرین هواپیما، قدری فکر کردند. میشد به آینده فکر کرد. میشد به اینکه وقتی طرفین شناختی از هم ندارند چه مخاطراتی زندگیشان را تهدید خواهد کرد اندیشید، میشد به شرایط عجیبی که پیش آمده بود فکر کرد، میشد… اما آنها هر دو فقط داشتند به گل و شیرینی فکر میکردند و اینکه در هواپیما گل و شیرینی پیدا نمیشود!
مادر قدری بیشتر فکر کرد اما چون به نتیجه خاصی نرسید دست کمک به سمت خدمه پرواز دراز کرد. خدمه پروازی هم که گویا از شنیدن ماجرا سر ذوق آمده بودند در سریعترین زمان ممکن رفتند سراغ بستههای خوراکی هواپیما و چهارتا و نصفی از آنها را گشودند. در هر بسته یک کیک کوچک دوقلو کاکائویی بود که درآوردند و روی هم هفت، هشت ده تا کیک مقبول جور کردند به عنوان شیرینیِ ماجرا و چیدند در یک بسته خالیِ بزرگتر. بدین ترتیب گام بزرگی در رسیدن این زوج جوان برداشتند و بخش عمده مشکلات زندگی آنها را حل کردند. مانده بود گل تا تمام مشکلات زندگی آنها حل بشود به همین خاطر و از روی خیراندیشی همه با هم شروع کردند و ناگهان یکی مثل ترقه از جا پرید که:
– خلبان به کتش گل زده بود، خودم دیدم!
هرچند گل خلبان طبعاً کمی کج و معوج شده بود و یک شاخه هم بیشتر نبود و تازه خود شاخه را هم نداشت فقط گلبرگها بودند که روی کت رخنمایی میکردند، اما همین، خیرالموجودین بود و آنقدری هم بود که تتمهی مشکلات یک زوج را حل و فصل کند! یکی به سرعت رفت و ماجرا را با کاپیتان در میان گذاشت و کاپیتان هم که قلبی از طلا داشت فیالفور گل را با بخشی از یقه قلوهکن کرد و تحویل داد!