

بگذارید خیلی سریع اضافه کنم که من با زنها مشکلی ندارم و به انتخاب خودم مجرد هستم. هر چند مجردها آدمهای تنهایی هستند، من معتقدم که متاهلها هم به همان اندازه تنها هستند با این تفاوت که یک یا چند نانخور هم دارند. وقتی میگویم با زنها مشکلی ندارم یعنی میتوانم چندتایی اسم را بهطور خاص ذکر کنم که البته همهی این آشناییها را مرهون عادت معاشرتم با لری و ارتباط کاری او با زنها بودهام. ادیس وارنکن، دختر کارخانهدار معروف شنکتادی که میخواست آواز بخواند، بئاتریس وارنر، دختر مهندس مشاور میلواکی که میخواست آواز بخواند و الن اسپارکز، دختر تاجر بزرگ اهل بوفالو که میخواست آواز بخواند. آنها را یکییکی و بهترتیبی که ذکر کردم در استودیوی لری ملاقات کردم. لری در کنار خوانندگی، راه درآمد دیگری هم داشت: تدریس آواز به خانمهای ثروتمندی که میخواستند خواننده شوند. لری همانقدر که مثل کیک وانیلی نرم است، مثل هیزمشکنها مجرب و مثل نیروهای گارد سلطنتی قوی و درشتاندام است و البته صدایش این احساس را ایجاد میکند که میتواند صخرهها را بین دو انگشتش پودر کند. شاگردانش بدون استثنا عاشقش میشوند. اگر بپرسید چهجور عشقی، فقط میتوانم جوابتان را با یک سوال دیگر بدهم…