قلم سرنوشت

نویسنده: جعفر شهری
زمان: 05:12:54
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
قلم سرنوشت قسمت اول
قلم سرنوشت قسمت دوم
قلم سرنوشت قسمت سوم
قلم سرنوشت قسمت چهارم
قلم سرنوشت قسمت پنجم
قلم سرنوشت قسمت ششم
قلم سرنوشت قسمت هفتم
قلم سرنوشت قسمت هشتم
قلم سرنوشت قسمت نهم
قلم سرنوشت قسمت دهم
قلم سرنوشت قسمت یازدهم
قلم سرنوشت قسمت دوازدهم
قلم سرنوشت قسمت سیزدهم
خلاصه:

«قلم سرنوشت» خودنگاشتی از «جعفر شهری» است که به شرح دوران میان‌سالی خویش می‌پردازد.
راوی داستان از اتفاقاتی که در خانه به‌قول خودش «شوهر ننه» برایش به¬وجود آمده است سخن می¬گوید. از عذابی می‌کشیده، از این که آن مرد تاب دیدن او را نداشته و همواره مادرش را آزار می‌داده است. با حرف‌هایش به او سرکوفت می‌زده و نمی‌گذاشته لقمه‌ راحت از گلویش پایین برود. مادر که جایی برای رفتن نداشته، به¬ناچار تحمل می‌کرده است. نه می‌توانسته از پسرش «جعفر» دست بکشد و نه می‌توانسته از آن مرد که به او سرپناه داده بود، جدا شود. و همواره بر سر دوراهی مانده و درمانده بوده است.
مادر همین‌طور در عذاب و ناراحتی به سر می‌برد و ناسزاها و کتک‌های شوهرش «تقی خان» را تحمل می‌کند، تا آن‌که یک روز مادربزرگ پسر از ده به تهران می¬آید و جعفر را زیر پروبال خود می¬گیرد. مادربزرگ که زنی کاردان و باهنر بوده، در بیمارستانی کار پیدا می¬کند و زندگی خوبی برای خود رقم می¬زند. اما مقرر می¬کند که جعفر باید حتما روزی دو قِران به او خرجی بدهد. اعتقادش این بوده است که بچه را باید کاری بار آورد تا به مفت‌خوری عادت نکند.
جعفر که از این وضعیت راضی بوده مشغول کار می¬شود و علاوه بر روزی دو قِران مادربزرگ و خرج و مخارج خودش، مقداری هم پس‌انداز می‌کند. او برای تامین معاش خودش دست به کارهای گوناگونی می-زند اما عشق به شعر و ادبیات همواره در او وجود داشته است. بنابراین ضمن کار کردن اشعاری هم می‌سرود و برای مجلات و روزنامه‌ها می‌فرستاد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *