
ماجراهای خانواده بایرامی














قصههای خانواده بایرامی، سرشار از لحظههای شیرین و سبز زندگی است.
«جیل مخصوص فیلم»: «بایرام» در حال دیدن فیلم است و همزمان آجیل هم میخورد. همسرش «عادله» از راه میرسد و به او تذکر میدهد که به این ترتیب آجیل عید تمام میشود. او آجیلها را میبرد و بایرام ناراحت میشود و میخوابد. روزی دیگر بایرام وقتی عادله در خانه نیست، با خوشحالی تصمیم میگیرد فیلم ببیند و آجیل بخورد که ناگهان عادله بازمیگردد و بایرام مجبور میشود آجیل را پنهان کند…
«با چی بریم؟»: بایرام پیشنهاد میدهد که برای سفر به اردبیل بروند. عادله میپرسد با چه وسیلهای به اردبیل برویم و گزینههای مختلف را بررسی میکند. او میگوید که حساب و کتاب کرده که با هواپیما نفری سیصدهزار تومان هزینه دارد و بایرام موافقت میکند. اما بایرام ترس از هواپیما را بهانه میکند. عادله گزینه بعدی یعنی قطار را مطرح میکند. ولی بایرام این بار هم صدای قطار را بهانه میکند. به این ترتیب عادله گزینه بعدی یعنی دربست گرفتن خودرو را مطرح میکند…
«حالا با چی بریم عید دیدنی؟»: بایرام به همراه عادله و دخترش میخواهند به عید دیدنی بروند که بایرام خبر میآورد که ماشین خراب است و نمیتوانند بروند. عادله میگوید با وسیله دیگری به عید دیدنی برویم. بایرام مخالف است. عادله میگوید با آژانس برویم. ولی باز هم بایرام مخالفت میکند. بالاخره بایرام با آژانس تماس میگیرد، ولی آنها ماشین ندارند. عادله پیشنهاد میدهد که از همسایه ماشین قرض بگیرند. بایرام سراغ آنها میرود. ولی هیچ کدامشان نیستند…