
ماجرای کفترکش
نویسنده:
سید امین حسینیون - سید مصطفی حسینیون
راوی:
کریم بیانی
زمان:
02:33:17
به اشتراک گذاری:

ماجرای کفترکش
قسمت اول

ماجرای کفترکش
قسمت دوم

ماجرای کفترکش
قسمت سوم

ماجرای کفترکش
قسمت چهارم

ماجرای کفترکش
قسمت پنجم
«ماجرای کفترکش» با آزادی مردی از زندان شروع میشود. مردی که برای امرار معاش مجبور به فروختن کفترهای عزیزتر از جانش شده است.
«ابی» که تازه از زندان آزاد شده است، تصمیم دارد که با فروش کفترهایش کسبوکاری راه بیندازد. او کفترهای خود را به قیمت خوبی به پیرمرد بلندقد، با چهرهای سرزنده، میفروشد. فردای آن روز، یکی از کفترها درحالیکه نخ قرمزی بر گردنش بسته شده بود، به داخل حیاط ابی افتاد و سه روز متوالی این اتفاق تکرار میشود.
ابی بهدنبال پیرمرد میرود و خانه او را پیدا میکند. یک شب ابی به خانه پیرمرد میرود و متوجه میشود که پیرمرد عدهای جوان را به جنایت تشویق میکند. از آن شب به بعد، ابی در پی کشف جنایتهای پیرمرد است.