







در لحظاتی از زندگی، شرایطی پیش میآید که انسانها با انتخابهایشان میتوانند سرنوشت خود و حتی سرنوشت دیگران را رقم بزنند. «مامور معتمد»، داستان یکی از این لحظات تعیینکننده است.
«گراهام گرین» در این رمان، زندگی شخصیتی به نام «د.» را روایت میکند که تا پیش از وقوع جنگ داخلی در وطنش، به عنوان استاد ادبیات در دانشگاه مشغول به کار بود؛ اما پس از آن، زندگی او دستخوش تغییر شد. د. با شروع جنگ، از طرف دولت ماموریت مییابد برای تامین ذغالسنگ به انگلیس برود؛ این در حالی است که ذغالسنگ بسیار کمیاب شده است و حتی بهایی بیشتر از الماس پیدا کرده. ماموریت د. این است که با یکی از صاحبان معدن ذغالسنگ قرارداد ببندد و برای پیروزی در جنگ داخلی به کشور خود کمک کند؛ اما در این میان وقایعی پیش میآید که به تبع آن، د. به هرچیزی بیاعتماد، و سرخورده و تنها در این مهلکه رها میشود.
کتاب مأمور معتمد روایت انسانی است که در جهانی سرشار از دروغ، ریا و فساد، سعی دارد با صداقت و وفاداری زندگی کند. با اینکه گراهام گرین نشان میدهد که این انتخاب، نتیجهای جز شکست ندارد؛ اما همچنین به شکلی ضمنی به خواننده میگوید که این شکست تراژیک، معیاری است که میتوان فضیلت انسانی را با آن سنجید. د. تلاش میکند که در جهانی فاسد، اخلاقی عمل کند و این شاخصهای است که او را از سایر شخصیتهای داستان متمایز میکند.
عالی و شنیدنی
دست مریزاد