«ماه عسل آفتابی» درباره‌ زوجی است که برای ماه عسل به سفر رفته‌اند. مرد متوجه می‌شود که نداشتن نقطه مشترک با همسرش در زمینه‌علایقش باعث دوری آن‌‌‌‌‌‌ها می‌شود.
پس از ازدواج «جاکومو» با «سیمونا»، آن‌‌‌‌‌‌ها برای ماه عسل به جزایر «آناکاپری» می‌‌‌‌‌‌روند. جاکومو احساس می‌کند زنش به او بی‌توجه است و به هیچ‌کدام از احساساتش پاسخ نمی‌دهد و هرچه سعی می‌کند او را با خودش یک‌دل کند، موفق نمی‌شود.
جاکومو اهل سیاست نیست و این در حالی است که سیمونا کمونیست است. به دلیل تفاوت سلیقه‌‌ سیاسی و نداشتن دانش در حیطه‌ مورد علاقه‌ سیمونا، جاکومو حس می‌کند که هیچ‌گاه نتواند همه‌ توجه سیمونا را از آن خود کند.
روز دوم ماه عسل با هم به سوی شهر بازی معروفی می‌‌‌‌‌‌روند. در میانه راه سیمونا احساس خستگی می‌‌‌‌‌‌کند و اصرار می‌‌‌‌‌‌کند که به محل اقامت‌‌‌‌‌‌شان برگردد. جاکوما سعی می‌‌‌‌‌‌کند او را به ادامه راه تشویق کند. به سمتش می‌‌‌‌‌‌رود تا زیر گوشِ او زمزمه‌ اشقانه‌ای سردهد…