همه در راهیم، به آینده چشم دوخته‌ایم و برای رسیدن به فردای بهتر پیش می‌رویم. دشواری‌های بسیار، مشکلات بیشمار و سختی‌های فراوان سفرمان را پرخطر می‌کند. اما چون از وجودشان بی‌خبریم، هر چند با احتیاط، اما سرخوش و بی‌خیال گام برمی‌داریم و راه می‌پیماییم تا به ناگاه خود را با آنچه از آن در بیم و هراسیم، رو در رو بیابیم.
«مردی که تنها سفر کرد»، شرح حال قهرمانیست که به شدت می‌تواند خود «گئورگیو» را تداعی کند و ماجرای آن نیز تا حدودی در سیاق همان آوارگی و در به دری قهرمان کتاب «ساعت بیست و پنج» باشد. کتاب ماجرای مردی‌ست که به دست تاریخ به خاطر جرمی نامحسوس محکوم شد.
«ترایان ماتیزی» مرد جوانی است که برای تحصیل، خانواده خود را برای رفتن به دانشگاه ترک می‌گوید اما اتفاقاتی برایش می‌افتد که دیگر نمی‌تواند خانواده‌اش را ببیند. او راهی سفری می‌شود که هیچ گاه به پایان نمی‌رسد و در این سفر چیزهایی می‌آموزد که باعث تغییر مسیر فکریش می‌شود.