مردی که زیاد می‌دانست

نویسنده: جمال امید
زمان: 02:18:21
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
مردی که زیاد می‌دانست قسمت اول
مردی که زیاد می‌دانست قسمت دوم
مردی که زیاد می‌دانست قسمت سوم
مردی که زیاد می‌دانست قسمت چهارم
مردی که زیاد می‌دانست قسمت پنجم
خلاصه:

کارمند جوانی که از زندگی سخت خود ناراضی است، با پیرمرد مرموز سیاهپوشی ملاقات می‌کند. پیرمرد اظهار می‌دارد که می‌تواند کارمند را به مرادش برساند، با این شرط که در راه صواب گام بردارد. کارمند می‌پذیرد. پیرمرد روزنامه سه ماه بعد را که خبر جنگ ایران و عراق در آن چاپ شده‌است به او نشان می‌دهد. کارمند با خرید اجناس و کالاهای ضروری و احتکار آنها و سپس فروش آنها در روزهای جنگ ثروت کلانی به جیب می‌زند. اما نامزد خود را از دست می‌دهد و از دوستانش نیز جدا می‌افتد. پیرمرد مرموز او را از ادامه راه ناصواب نهی می‌کند و در آخرین ملاقات توصیه می‌کند یا مرد جوان به زندگی پیشین خود بازگردد، یا مرگ در انتظارش خواهد بود. ترس از مرگ کارمند را بر آن می‌دارد که اموال غیرمشروع را به بنیادهای خیریه ببخشد و زندگی شرافتمندانه را از سر گیرد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *