مرد تنبل و زندان

زمان: 00:11:37
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
مرد تنبل و زندان
خلاصه:

زندانی‌ها از دست مرد تنبل و شکمو در امان نبودند. او هرچه به دستش می‌رسید، از خام تا پخته، همه را می‌خورد.

زندانی‌ها تصمیم گرفتند تا از دست او به قاضی زندان شکایت کنند. پس یک وکیل انتخاب کردند و حرف­شان را به او زدند.

وکیل پیش قاضی رفت و شکایت زندانی‌ها را به او رساند. قاضی که مرد خردمندی نبود، تصمیم نادرستی گرفت…

  • متن اقتباسی از مثنوی معنوی مولانا
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *