مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده: لئو تولستوی
زمان: 01:40:42
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
مرگ ایوان ایلیچ قسمت اول
مرگ ایوان ایلیچ قسمت دوم
مرگ ایوان ایلیچ قسمت سوم
مرگ ایوان ایلیچ قسمت چهارم
خلاصه:

به جایی فکر کنید که ناگهان همه‌چیز از بین می‌رود؛ سلامتی از دست می‌رود، فرصت‌ها نابود می‌شوند و در نهایت، زندگی به پایان می‌رسد. «مرگ ایوان ایلیچ» نوشته «لئو تولستوی»، داستان مردی را روایت می‌کند که با این احساسات تاریک روبه‌رو می‌شود و مخاطب را به این نتیجه می‌رساند که «همه‌ ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به مرگ نزدیک می‌شویم».

«پیتر ایوانوویچ»، دوست و همکار نزدیک «ایوان»، پس از شنیدن خبر مرگ وی، به خانه‌اش می‌رود تا وظیفه‌ اجتماعی حضور در مراسم تدفین را انجام دهد. اما در حرکات و رفتارهایش پیداست که مانند دیگران، تحت تأثیر مرگ ایوان قرار نگرفته است. در واقع، هنگامی که پیتر به جسد بی‌جان ایوان نگاه می‌کند، بیشتر به فکر بازی بعدازظهر پاسورش است.

داستان مرگ پیتر ایوانوویچ از آن‌جا آغاز می‌شود که ناگهان ایوان دردی در پهلوی خود حس می‌کند. درد پهلوی ایوان ایلیچ در واقع نتیجه‌ یک حادثه‌ ساده است؛ او هنگام نصب پرده‌های خانه‌ جدیدش از نردبان سقوط می‌کند و پهلویش به شدت آسیب می‌بیند. اگرچه در ابتدا این حادثه بی‌اهمیت به نظر می‌رسد و ایوان ایلیچ توجه چندانی به آن نمی‌کند، اما به مرور زمان، درد در پهلوی او شدت می‌گیرد و به یک مشکل جدی تبدیل می‌شود.این درد کم‌کم او را از پا می‌اندازد و به سوی مرگی تدریجی و دردناک هدایت می‌کند.

بیماری ایوان ایلیچ فرصتی به او می‌دهد تا به معنای زندگی خود بیندیشد. او در این برهه از زندگی، گذشته‌ خود را مرور می‌کند و درمی‌یابد که هرچه از کودکی دورتر شده، شادی‌ها و لحظات واقعی زندگی‌اش کمتر شده‌اند. به‌تدریج او به این نتیجه می‌رسد که بیشتر لحظات خوشبختی‌اش چیزی جز توهمی سطحی نبوده است. زندگی‌ای که از بیرون پر از موفقیت و شکوه به نظر می‌رسید، در واقع برای او پوچ و بی‌معنا بوده است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *