







«چارلز کارترایت» هنرپیشه صاحبنامی است که خود را پیش از موعد بازنشسته کرده است و در گوشهای دورافتاده در انگلستان در خانهای به نام آشیانه کلاغ زندکی میکند.
در یکی از مهمانیهایی که چارلز برگزار میکند، کشیشی به نام «بابینگتون» در برابر چشمان همه به صورت اسرارآمیز و ناگهانی میمیرد.
در میان مهمانان افراد مختلفی دیده میشوند، ازجمله روزنامهنگار جوانی به نام «مندرس»؛ نمایشنامهنویسی به نام «ماریا ویلز» که نام مستعار مردانهای برای خود انتخاب کرده و همه او را به اسم «آنتونی استور» میشناسند؛ یک پزشک متخصص اعصاب و روان به نام «بارتون استرنج»؛ یک کارآگاه بازنشسته به نام «ژیگوراس»؛ بیوه میانسالی به نام «ماری لیتن» و دختر جوانش به نام «اگ»، کاپیتان «دیکر» و همسرش.
مرگ اسرارآمیز کشیش باعث شده که هرکس حدسی بزند و واقعه را به نوعی تفسیر کند. برخی آن را قتل میدانند و چند نفری هم اعتقاد دارند که کشیش خودکشی کرده است.
با این همه پزشک قانونی علت مرگ را سکته قلبی اعلام کرده است و همین امر اوضاع را بغرنجتر میکند؛ اما ظاهرا حادثهی دیگری در شرف وقوع است که هیچ کس انتظارش را ندارد…