ملک جمشید / جلد سه

زمان: 02:20:19
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
ملک جمشید / جلد سه قسمت اول
ملک جمشید / جلد سه قسمت دوم
ملک جمشید / جلد سه قسمت سوم
ملک جمشید / جلد سه قسمت چهارم
ملک جمشید / جلد سه قسمت پنجم
ملک جمشید / جلد سه قسمت ششم
خلاصه:

جهان‌آرای پری از جا برخاست و کنیزی را گفت: «بزم بیارایید و شاهزاده را مشغول کنید تا من بیایم.» و شبیه کبوتری شد و به فلک پرواز کرد تا در بارگاه به زمین آمد و از جلد کبوتر بیرون آمد و برابر شهبال شاه زمین بوسید. شهبال شاه گفت: «ای فرزند، کجا بودی و احوالت چون است؟» جهان‌آرا عرض کرد: «پدر جان، در باغ بودم و مژده‌ای برای شما آورده‌ام.» پادشاه گفت: «چه مژده داری؟» دختر عرض کرد: «پدر جان، ملک جمشید پادشاهزاده زیرباد که طلسم حمام بلور را شکست و افغان دیو را کشت و مرا از طلسم نجات داد به این ولایت آمده است و در باغ من منزل دارد و می‌خواهد به طلسم آصف رفته سوسن جادو و اکوان دیو را بکشد و ماه عالم‌گیر دختر ملک نعمان شاه و ملک داراب پسر پادشاه سراندیب را نجات دهد.» چون پادشاه این سخن را شنید از شادی سه مرتبه از روی تخت برخاست و نشست و گفت: «ای امیران، من آرزو داشتم این جوان آدمیزاد را ببینم و خدمتی که به من کرده است تلافی بنمایم. شکر خدا را که این آرزوی مرا اجابت فرمود.» بعد رو به وزیر کرد و گفت: «ای وزیر، بگو شهر را آذین بندند و تختی مرصع بردار و برو به باغ و ملک جمشید را با احترام تمام بردار و بیاور.»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *