ملک جمشید / جلد چهار

زمان: 02:14:17
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
ملک جمشید / جلد چهار قسمت اول
ملک جمشید / جلد چهار قسمت دوم
ملک جمشید / جلد چهار قسمت سوم
ملک جمشید / جلد چهار قسمت چهارم
ملک جمشید / جلد چهار قسمت پنجم
ملک جمشید / جلد چهار قسمت ششم
خلاصه:

القصه دختر پریزاد رفت و از قصر شراب آورد و چند جام به دست او داد تا نوش جان کرد و دماغش تر گردید و در کنار آن دریاچه نشست و روی خود را به جانب دختر کرد و گفت:

ای نازنین حالا بگو بدان کیستی؟ و چه نام داری؟ و چگونه گرفتار دیو شدی؟

دختر گفت : ای جوان بدان و آگاه باش که نام من جهان آرای پری است و دختر شهبال شاه پری هستم و افغان دیو مرا دید و عاشق جمالمم شد و پیش پدرم آمد و مرا خواستگاری کرد.

پدرم او را دشنام داد و بیرون کرد.

مدتی در کمین من بود تا دو سال قبل مرا از بام قصر ربود و آورد میان این طلسم زندانی کرد و روزی یکمرتبه می­آمد و گریه می­کرد و وصل مرا می­طلبید. من می­گفتم اگر به من دست درازی کنی خودم را می­کشم.
دیو همه روزه مرا آزار می­کرد تا راضی شوم. الحمدالله تو آمدی و او را کشتی و مرا نجات دادی
شاهزاده گفت ای نازنین حالا چه خیال داری؟

دختر گفت: ای جوان اگر مرا مرخص کنی بروم پدر و مادرم را ببینم خیلی خوب است. اگر هم مرخص نکنی نمیروم و تا زنده ام کنیز تو هستم و اختیارم به دست شماست.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *