مهربانی

تنظیم متن: سعید اسلام زاده
زمان: 00:12:49
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
مهربانی
خلاصه:

«پوپک» مادربزرگ مهربانی داشت که خیلی به او علاقه داشت. هر وقت پدر و مادرش برای مدتی به مسافرت یا جایی می­رفتند، پوپک پیش مادربزرگ می­ماند و حسابی به او خوش می­گذشت.

پوپک چند تا دوست هم داشت که به خانه مادربزرگ می­آمدند و همسایه مادربزرگ بودند. اما هر وقت   بچه­ها می­رفتند، مادربزرگ تنها می­ماند. بچه­ها از تنهایی مادربزرگ ناراحت می­شدند. تا این­که تصمیم گرفتند عید نوروز برای مادربزرگ گربه بگیرند. روز عید سه تا گربه توی خانه مادربزرگ بود.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟