

نقاش
یک نقاش در روستایی کوچک زندگی میکرد؛ همه ی زندگیاش رنگ و بوم بود و با عشق طرح میزد و نقش میساخت…
نقاش از مردمش میخواست نقاشیهای او را درک کنند و به دیدن تابلوهایش بیایند… روزی مردم برای تماشای تابلوهایش به خانه او آمدند و متوجه شدند که این نقاش، بسیار هنرمند و چیره دست است، آنها ساعتها درباره تابلوهای او صحبت میکردند و حتی در روزنامهها درباره او و هنرش مینوشتند، اما…