







«دکتر ناصر کیانی» که مدرک دکترای جامعهشناسی دارد، برای یک مأموریت آموزشی به آمریکا میرود. در پایان دوره، به او پیشنهاد میدهند که با یک موسسهی آموزشی -در خارج از ایران- همکاری کند.
دکتر کیانی، استاد جامعهشناسی، به اتفاق همسرش، در مهمانی خداحافظی که از طرف یکی از دانشگاههای آمریکا برایش برگزار شده است، شرکت میکند. «طاهره»، همسر ناصر، خوشحال از برگشتن او به ایران، باخبر میشود که «کوین» به ناصر پیشنهاد راهاندازی یک موسسهی تحقیقاتی در یکی از کشورهای خلیج فارس را داده است.
طاهره از ناصر میخواهد که این پیشنهاد را نپذیرد. ناصر، بنابه خواسته همسرش، پیشنهاد را رد میکند.
صبح روزی که ناصر و طاهره قرار است آمریکا را ترک کنند، همسایه آنها، «لیدا»، به دیدار طاهره میرود و اسلحهای را بهیادگار به طاهره میدهد.
بعد از رفتن لیدا، هنگامی که طاهره مشغول مکالمه تلفنی با ناصر است، فردی وارد خانه میشود و اتفاق وحشتناکی را برای او رقم میزند.