
هزار و یک شب / جلد ده





ای ملک جوانبخت، منجم گفت: مرا خبرده از چهار چیزی که با یکدیگر ضدند و به چهار چیز مرتباند.
کنیزک گفت: آن چهار چیز حرارت و برودت و رطوبت و یبوستاند که خدای تعالی از حرارت آتش آفریده و طبیعت آن گرم و خشک است و از یبوست خاک آفریده که طبیعت آن سرد و خشک است و از برودت آب آفریده که طبیعت آن سرد و تر است و از رطوبت هوا را آفریده و طبیعت آن گرم و تر است. پس از آن خدای تعالی دوازده برج آفریده. حمد و سور و جزا و سرطان و اسد و سنبله و میزان و عقرب و قوس و جعدی و داو و هوت و آن برجها چهار طبیعت دارند. سه برج از آنها ناری است و سه برج خاکی و سه برج بادی و سه برج آبی. حمل و قوس و اسد آتشی هستند. سور و سنبله و جعدی خاکیاند. جوزا و میزان و دلو بادی، سرطان و عقرب و هوت آبی.
آنگاه منجم برخاسته گفت: گواه باشید که این کنیزک از من داناتر است. پس مغلوب از مجلس بازگشت و خلیفه گفت: حکیم فیلسوف کجاست؟ مردی برخاسته در برابر کنیز بنشسته و به او گفت: از دهر مرا خبر ده.