



«ایو» که بازی «مارگو چانینگ» ستاره پا به سن گذاشته تئاتر را میپرستد، وارد زندگی او میشود و از آن به بعد در زندگی مارگو تغییراتی بوجود میآید.
«همه چیز درباره ایو» یک کتاب فیلمنامه است. شاهکاری تمام عیار از یک روایت ساده و سر راست. ایو که شیفته بازیگری و شهرت است، خودش را با هزار آرزو و امید به رختکن «برادوی» میرساند تا موفق به دیدار مارگو ستاره روز تئاتر شود. داستان غمانگیز زندگیاش را برای ماگرو بازگو میکند و آرام آرام به دل و خانه و شغل او راه پیدا میکند و همان مسیری را میرود که ماگرو در گذر سالهای دراز رفته، و البته اینبار در مدتی کوتاه.
همه چیز درباره ایو روایتگر ماهیت خشونتِ بیچون و چرای شهرت و شهرت طلبی است. شهرتی که فرد را وا میدارد تا با انجام یک بازی غریب در دل واقعیت، و با بازی گرفتن همه چیز و همه کس، حقیقت تلخ پا روی شانه دیگران گذاشتن و بالا رفتن و بالا رفتن تا قله محبوبیت را به رخ بکشد. ایو این شخصیت قابل ترحم، بیشتر از آنکه نیازمند شناساندن خودش به اجتماع باشد، به شناساندن خودش به خودش نیاز دارد. او در ابتدا چنان معصوم و محبوب جلوه میکند که میانه پُر تنش داستان را نیز، زیر خم و چم نقاب خوش نقش و نگار خود میگیرد و در نهایت، این یک سوم پایانی داستان است که سیمای درونی پُر از حیله و خشونت عاطفی و خباثت او را به نمایش میگذارد. جایی که هراس و رعب به درون ما سر ریز میشود. هراس و رعبی که ایو به ما تسری میدهد. چرا که ما نیز، از همان اجتماع ساده زمانه خویش هستیم. ایو نماینده آدمهای قشری محروم از رویاهای پُر زرق و برق است. قشری محروم که محبوب شدن را تنها مستحق و مختص سرمایهداران و متنفذین میداند. و آیا مگر غیر از این است؟ مگر در همان ابتدای داستان ایو و ماگرو در رختکن تئاتر نیست که ماگرو پیش از داخل آمدن ایو به اتاق، خطاب به «کارین» در توصیف هوادارانش که میگوید: «اونا انسان نیستن، اونا مثل سگهای وحشی دست جمعی حرکت میکنن. اونا حتی یه فیلم یا نمایش رو درست و حسابی نمیبینن.»