همیشه دیر می‌رسد

نویسنده: تسلیم شیخ
زمان: 00:09:24
به اشتراک گذاری:
3.21
اپیزودهای این قصه
همیشه دیر می‌رسد
خلاصه:

بلوایی در بیمارستان به پا بود. یکی می رفت و یکی می آمد. هیچ کس به دیگری توجهی نمی کرد و هر کس فکر نجات جان خودش بود. یکی نفس می کشید و یکی می مرد. یکی به دیگری می خورد و ببخشیدی می گفت و می رفت.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (82 votes, average: 3,21 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *