





در شهری ساحلی در شمال فرانسه، یکی از اعضای سازمانی سیاسی و مخالف دولت، به نام «گاریناتی»، میکوشد «دانیل دوپون»، استاد رشته اقتصاد ملی را به قتل برساند. این سوءقصد در ویلای دوپون، که تنها خود او و خدمتکارش در آن زندگی میکنند، رخ میدهد. با این حال، سوءقصد ناموفق از کار درمیآید؛ زیرا گاریناتی به دستورهای دقیق یکی از روسای خود، به نام «بوناونتورا»، که گروه او دست به عملیاتی با هدف ارعاب شخصیتها زده است، با دقت لازم عمل نکرده است: گلولهای که تبهکار فراری شلیک میکند، تنها زخمی سطحی بر بازوی دوپون ایجاد میکند. دوپون دستور میدهد او را به کلینیک یکی از دوستان پزشکش ببرند و در مطبوعات نیز خبری در مورد قتل وی چاپ کنند. این قتل نافرجام، نهمین قتل از مجموعه حملاتی است که علیه شخصیتهای متنفذ در محافل صنعتی، و نیز آنانی که دارای کارکردهای مهم اقتصادی- سیاسی هستند، صورت میگیرد. بنا به دستور وزیر کشور، تحقیقات ادارات پلیس محلی، که آغاز شده است، متوقف میشود. همان شب یک مأمور ویژه ضد جاسوسی،به نام «والاس»، که برای رسیدگی به این ماجرا اعزام شده است، وارد شهر میشود…