




«پرتره» اثر «نیکلای گوگول»، داستان جوان جویای نامی است که بعد از برخورد با پرترهای عجیب زندگیاش دستخوش تغییرات زیادی میشود.
پرتره میتواند درون سرکش هر یک از انسانها باشد که تا به حال فرصت مواجهه و دیدار با آن را نداشتهاند. این که انسان تا چه اندازه بر درون خود مسلط بوده و برعکس. مهمترین عنصر پرتره چشمها میباشند. نه صرفا چشمهای فیزیکی بلکه نویسنده از این طریق ما را دعوت میکند به چگونه دیدن و انتخاب این چگونگی در زندگی ما میتواند سرنوشتساز باشد.
«گوگول» در داستان پرتره اوج ذوق و استعداد خود را به کار میگیرد و فضایی پر رمز و راز را در سایه درون مایهای مستحکم پدید میآورد. نویسنده با روندی جذاب و زیبا خواننده را در جریان هدف خود از این داستان قرار میدهد. او به گونهای هنرمندانه روح هنر را شرح میدهد و جنبههای زیبایی شناسانه و والای آن را به خواننده مینمایاند. تفاوت بین اثر بیروح و کلیشهای را با اثری که گویی روح هنرمند در آن تجلی یافته است، به روشنی در این داستان میتوان حس کرد. او همچنین تعالی روح یک هنرمند را در کنار هنرمند دیگری که با دوری از روح هنر به پوچی و ناامیدی میرسد، توصیف میکند. گوگول با روند داستان این حقیقت را به مخاطب نشان میدهد که خوشبختی، هنر و لذت در تجمل و ثروت نیست. بلکه لطیفترین و زیباترین احساسات در سادگی و دوری از تجمل است.