پروژه

اپیزودهای این قصه
پروژه
خلاصه:

شرکت «بتن سازه» که سیاوش مدیرعامل آن است، در مناقصه‌ پروژه‌ تونل بزرگراه برنده شده است و او درصدد انجام مراحل اولیه اجرای کار است. زمانی که سیاوش سرگرم گفت و‌گو با مهندس ناظر است، زلیخا – نامزدش – در منزل منتظر اوست.

سیاوش چنان غرق در کار است که قرارش با زلیخا را فراموش می‌کند و زلیخا هم با او قهر می‌کند. پدر و مادر سیاوش، – آقا و خانم کاشانکی – همانند خود سیاوش از برنده‌ شدن او در این مناقصه خوشحال‌اند.

از طرفی، عموی سیاوش از رودبار زنگ می‌زند و قرار می‌شود که روز بعد، او و پسرش – کوروش – برای خرید دو باب مغازه به تهران بیایند.

روز بعد، هنگام صرف صبحانه، کاشانکی و همسرش، از رادیو خبر زلزله‌ی رودبار را می‌شوند؛ زلزله‌ای که خرابی‌ها و تلفات جانی بسیاری داشته است. آن­‌ها به رودبار زنگ می‌زنند اما کسی جواب نمی‌دهد و کاشانکی درنهایت درماندگی از سیاوش می‌خواهد که به رودبار بروند.

در این حادثه عمو و زن‌ عموی سیاوش و پسر و دخترشان جان خود را از دست می‌دهند، اما نازنین -همسر کوروش- و پسر یک ساله و نیمه‌اش – بیژن – جان سالم به در می‌برند.

آن­‌ها نازنین و پسرش را به تهران منتقل می‌کنند و سرپرستی آن دو و اموال عمو و کوروش را به عهده می‌گیرند…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *