

پسر ریزه
از هر چه مرد ريزه بيزارم و ديگر درباره شان نمي نويسم اما چيزي كه هست برادرم ريچارد، ريزه است ؛ اين را عجالتا مي گويم. دست هاي كوچك ، پاهاي كوچك ، كمر باريك ، بچه هاي فسقلي و زني ظريف دارد و وقتي براي مهماني به خانه ما مي آيد روي صندلي اي كوچك مي نشيند.