







مجموعه داستان کوتاه «پلیس» با هدف آگاهی بخشی درباره انواع شیوههای «دزدی» و پیشگیری از وقوع جرم.
داستان آشنا: خانم «مریم نوبخت» مستقیم از سفر به کلانتری مراجعه میکند. سارق درحال جمع کردن وسایل منزل وی بوده که یکی از همسایگان مانع او میشود. معلوم میشود که سارق، دوست نزدیک مریم، «صدف» بوده که مریم پس از آشنایی با وی در کلاس زبان، کلید منزلش را در اختیار او گذاشته است.
داستان آذین: «رها» و مادرش در راه رفتن به آموزشگاه بودند که یک فرد موتوری، گردنبند مادر رها را کشیده و میدزدد.
داستان امتحان: «دریا» از مادرش گله میکند که حساسیت زیادی دارد و اعتقاد دارد که در پشت چراغ قرمز باید درب ماشین را قفل کرد. در همین حین، ناگهان پشت چراغ، دزد، کیف نگین را از داخل ماشین میدزدد….
داستان اسکناس: «میلاد» برای اولین بار همراه دوستش در مغازه طلافروشی پدرش مشغول کار شده است. پدرش نگران بیتجربگی پسرش است، ولی مادرش مخالف اوست. سرانجام معلوم میشود که یکی از مشتریها با اسکناسهای جعلی سر میلاد کلاه گذاشته است.
داستان فراغت: سارق منزل «آقای بیات» با استفاده از صفحه مجازی آنها متوجه میشود که آنها به سفر رفتهاند و برای دزدی از منزل آقای بیات اقدام میکند. در حین صحبتها معلوم میشود که «نهال»، همسر آقای بیات، به دروغ در صفحه مجازی خود، خودشان را پولدار و صاحب ویلا معرفی کرده و همه زندگیشان را در فضای مجازی نشر می داده است
.و داستانهای عبرتآموز دیگر…