پژواک

زمان: 00:12:02
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
پژواک
خلاصه:

یک سگ آبی بود که تنها در برکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. او هیچکس را نداشت.
سگ آبی تنها ،دلش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست از تنهایی گریه کند.
او شروع کرد به گریه کردن. صدای او چندین بار تکرار شد. سگ آبی که تعجب کرده بود. دوباره شروع کرد به گریه کردن.
دوباره صدای او تکرار شد.
سگ آبی این بار با صدای بلندی گفت: چرا گریه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنی؟ و صدایی را شنید که می گفت: چرا گریه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنی؟
سگ آبی با خودش گفت: حتما آن طرف برکه کسی هست که مثل من تنهاست …
این قصه برای خردسالان و دبستانی-ها مناسب است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *