

پیتر پن
شبی که خانم و آقای دارلینگ از خانه بیرون رفته بودند، پیتر پن به خانهی آنها فرود آمد. چیزی نگذشت که به «وندی»، «جان» و «مایکل»، فرزندان خانم و آقای دارلینگ، پروازکردن یاد داد. آنها باهم به سرزمین رویاها سفر کردند. در آن سرزمین با پریان دریایی، دزدان دریایی، سرخپوستها، خانهی زیرزمینی، تالاب پری دریایی و کاپیتان هوک روبهرو شدند. هوک که فرماندهی دزدان دریایی بود، یک دستش را تمساح بلعیده بود. هوک، پیتر را دوست نداشت و همین بهانهی رویارویی این دو باهم شد.