
پیرمرد و دریا



اگر میخواهید بدانید چه میشود که یک مرد در سالهای پایانی زندگی خود و پس از تجربه انواع ترسها و شکستهای متعدد، تصمیم میگیرد خود را به دل امواج ناآرام دریا بسپارد، «پیرمرد و دریا»، اثر بزرگ نویسنده آمریکایی برنده نوبل، یعنی «ارنست همینگوی» برای شما مناسب است. این رمان کوتاه برنده «پولیتزر» و اثری کلاسیک که به شما نشان میدهد در انتهای هر تونل تاریکی، یک کورسوی نور وجود دارد که اگر به آن باور داشته باشید، دوباره روشنایی را به آغوش خواهید کشید.
«پیرمرد و دریا» صرفا داستان یک مرد که به دریا میرود تا به شکلی نمادین، به نبرد با دریا و امواج خروشان بپردازد نیست. این داستان در باب خود انسان است. در مورد این واقعیت ظریف و مهم که انسان در موقعیتی که خود را مستأصل مییابد، هنگامی که زندگیاش را منفصل از دیگران میبیند و بهجز تنهایی چیز دیگیری را تجربه نمیکند و مادامی که به مرگ نزدیگ میشود و پیرامونش تنها با خاطرات گذشته لبریز میگردد، چه واکنشهایی از خود نشان میدهد. پیرمرد و دریا، تجلی و تجسدی از نبردی میان انسان و زندگی در جهان است؛ جهان و جامعهای که او را منکر شده، گذشتهای که تنها خاطراتی محو از آن مانده و طبیعت و سرنوشتی که از او، یک صید ماهی ساده را نیز دریغ کرده است. این رمان کوتاه در باب آن لحظهای از زندگیست که هیچ چیز، از تمدن گرفته تا طبیعت، با انسان همراه نیست.