

پیله سرخ
خورشید درحال غروب است. اکنون زمانی است که مردم با عجله به خانه و آشیانهشان باز میگردند، اما من آشیانهای ندارم که بدان باز گردم. در شکاف باریک بین خانهها بهآرامی قدم میزنم. با اینکه خانههای بسیاری در امتداد خیابان ردیف شدهاند، چرا یک خانه هم نیست که به من تعلق داشته باشد؟ فکر میکنم، و این سؤال را برای بار صدم تکرار میکنم.