پیمان

نویسنده: دانیل استیل
زمان: 02:40:05
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
پیمان قسمت اول
پیمان قسمت دوم
پیمان قسمت سوم
پیمان قسمت چهارم
پیمان قسمت پنجم
پیمان قسمت ششم
خلاصه:

مایکل دلباخته نانسی بود. در تمام زندگیش عاشق او بود. یک عمر در رویاهای خود به او فکر کرده بود، اما از دو سال پیش با نانسی آشنا شده بود. تا پیش از آن اوقاتش در هاروارد در تنهائی گذشته بود و با این تنهائی خوب کنار می­آمد. آنچه را که دیگران می­خواستند، مطلوب او نبود. او دختران دانشکده­های «رادکلیف» یا «واسار» یا «ولسلی» را نمی­خواست. با تعداد بسیاری از آن­ها در دوره تحصیلی­اش آشنا شده بود و همیشه حس می­کرد که چیزی کم دارند. او خواهان چیز بیشتری بود. ماهیت، جوهر، روح. نانسی یک دختر بسیار استثنائی بود. از همان لحظه­ای که او را در گالری بوستون که تابلوهایش را نمایش می­دادند دید، به این موضوع پی برد. دلتنگی و غربت ماندگاری در دورنماها و انزواطلبی و تنهائی غم­انگیزی در اشخاص تابلوهای نانسی وجود داشت که احساس هم­دردی او را بر می­انگیخت و تشویقش می­کرد که از خودش بیرون بیاید و به­سراغ آن­ها و هنرمندی که نقاشی­شان کرده برود. آن روز نانسی با کت کهنه­ای از پوست خرس و کلاه بره قرمز رنگی در گالری نشسته بود. پوست لطیفش هنوز به­خاطر پیاده­روی تا گالری خیابان چارلز برق می­زد. چشمانش می­درخشید. صورتش زنده و با روح بود. هرگز هیچ زنی به اندازه او قلبش را به­لرزه نینداخته بود. دوتا از تابلوهای او راخرید و برای شام به یک رستوران دعوتش کرد. اما بقیه­اش زمان بیشتری گرفته بود. «نانسی مک آلیستر» در تقدیم قلبش عجله­ای نداشت. او دیر زمانی اسیر تنهائی چنان شدیدی بود که به این آسانی خود را درگیر نمی­ساخت. در نوزده سالگی او دختر بسیار عاقل و با درد آشنا بود. درد تنها بودن، درد تنها گذاشته شدن. از سنین بچگی که به پرورشگاه گذاشته شد، این درد وجودش را قبضه کرد. دیگر آن روزی را که مادرش مدت کوتاهی قبل از مرگ خود او را به پرورشگاه سپرد به­خاطر نمی­آورد. اما سرمای راهروها، بوی مردمان غریبه و های­وهوی و جنجال صبحگاهی بچه­ها را، درحالی­که خودش در بستر دراز می­کشید و با اشک­هایش می­جنگید، فراموش نمی­کرد. در تمام عمرش این خاطرات در ذهنش زنده می­ماندند. تا مدتی طولانی فکر می­کرد که هیچ چیز نمی­تواند خلاء درونی او را پر کند، اما حالا مایکل را داشت…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *