کبوتران ایلیا

نویسنده: هانس بندر
زمان: 00:20:06
به اشتراک گذاری:
4.6
اپیزودهای این قصه
کبوتران ایلیا
خلاصه:

سرکار ستوان همیشه گرسنه بود. اگر تـیر نـمی‌انداخت، قـطعه نانی در دهانش بود، نان با کالباس یا چربی، گوشت و یـا چربی خوک. اما هیچ چیزی را باندازهٔ کبوتر دوست نداشت.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (25 votes, average: 4,60 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *