کدوتنبل جادویی

زمان: 00:14:13
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
کدوتنبل جادویی
خلاصه:

زن فقیری در روستایی زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. او کارش توربافی بود.
پسرش تورها را به بازار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروخت.
یک روز پیرزن به پسر گفت که امروز سعی کن این تور را با قیمت بیشتری بفروشی تا برای همسایه نان بخری چون به او نان بدهکاریم .
ساعت ها گذشت اما کسی تور را نخرید …

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *