

مادیان کهر «تروفیم» بهتازگی صاحب کرهای زیبا شده است، اما تروفیم که در ارتش در حال خدمت است، از این موضوع اصلا خوشحال نیست! چون هرگز دیده نشده گروهان در حال جنگ، کرهای همراه خود داشته باشد. تروفیم چندبار تصمیم میگیرد کره اسب را از بین ببرد اما حیوان آنقدر زیبا و معصوم و آرام است که وی موفق به این کار نمیشود. روزی که مجبورند از رودخانه عبور کنند، تروفیم اسب خود را به یکی از فرماندهان میدهد و خود سوار کرجی میشود. کره اسب دنبال گروه خود را به آب میزند اما جایی که دیگر عمق آب زیاد شده، در رودخانه فرو میرود. مادیان سوار خود را در آب انداخته و راه خود را به سوی کرهاش تغییر میدهد. تروفیم نیز مسیر خود را عوض کرده و به عقب بازمیگردد. برای چند دقیقه بر اثر این ماجرا و تحت تاثیر احساسات دو طرف جنگ برای نجات کره اسب، آتش جنگ، خاموش میشود. تروفیم موفق میشود که کره اسب را از رودخانه بیرون آورده و به ساحل برساند، اما درست در همین موقع گلولهای از سوی دشمن سینهاش را سوراخ کرده و به زندگی او پایان میدهد.