










«کوتوله» اثر «پر لاگرکویست»، رمانیست تاریخی – فلسفی که وقایع آن در دربار یکی از پادشاهان قدیم ایتالیا میگذرد. نویسنده سوئدی در این اثر با خلق کاراکتری بدذات که با اسم عام کوتوله شناخته میشود و به زعم بسیاری از منتقدین، نماد خباثت بشری به شمار میرود، در سویههای تاریک روان آدمی کندوکاو نموده است.
کوتوله را میتوان «تجسم خباثت» نامید؛ او از عشق گریزان است و بیزار. از اندوه همسایه شاد میشود و از شادیاش اندوهگین. او تشنه خون است و بانی نفرت. در بخشی از رمان، ذات زشت و کریه خویش را با این گفته تکاندهنده در معرض نمایش میگذارد که «در عطش خون، آتش گرفته و میسوزم.» با این همه، شگفتا که سخنان این کوتوله خبیث و وراج گاهی عجیب بر دل مینشینند! چنانچه بعضا به جسارت او در بیان برخی از مطالب که خود نیز همواره در دل داشته اما از گفتنشان ترسان بودهایم، غبطه میخوریم. این امر علاوه بر هنر نویسنده، یا به عبارت دقیقتر، بیشتر از هنر نویسنده بیانگر این واقعیت است که احتمالا همه ما کوتولهای در درون خود داریم که به هر دلیل از چشم دیگری مخفیاش نمودهایم. کاری که نویسنده سوئدی در این رمان کرده، جز آشکارسازی این کوتوله خبیث و در عین حال طناز و سیاسِ درون ما نبوده است.