

«کوزیما یا تقریبا گراتزیا»، داستان نویسندهای مشتاق و مستعد را روایت میکند که در دهههای پایانی قرن نوزدهم میزیست؛ زمانهای که کمتر زنی به تحصیل میپرداخت و امکان پرداختن زنان به مشاغل ادبی امری نادر و دستنیافتنی به شمار میرفت. «گراتزیا دلدا» از طریق این داستان شگفتانگیز زندگینامهی خودش را به تصویر کشیده است.
در این رمان با گراتزیا دلدا نویسنده برجسته ایتالیایی، همراه میشویم و در قالب داستانی قدرتمند و تأملبرانگیز به زندگینامه او گوش میسپاریم. کوزیما نام دوم گراتزیا دلدا بود و سبب نامگذاری کتاب نیز همین امر است. نویسنده در این رمان با تمرکز بر زندگی خود، واقعیت را با تصورات و آرزوهای کوزیمای جوان در هم میآمیزد و دنیایی همزمان وحشتناک و شگفتانگیز را برایمان ترسیم میکند.
تقریباً نام تمامی افرادی که دلدا در این اثر از آنها یاد میکند واقعیست و تنها نام چند شخصیت فرعی تغییر داده شده است. این دختر جوان عضوی از یک خانوادهی پرتراژدی بود: برادر بزرگ او الکلی شد، پدرش را از دست داد و برادر دیگرش به جای پرداختن به منافع خانواده، بیشتر درآمد را برای خود نگه میداشت. با وجود چنین شرایط دشواری گراتزیا دلدا ادامه داد، او رویای تحصیل و نویسنده شدن در سر میپروراند و تلاش میکرد تا جایی در این جهان برای خود بیابد. شرایط سخت خانوادگی و محیط محدود زادگاهش هیچکدام باعث نشد تا کوزیما از پا بیفتد.